با تشکر از روزنامه وزین شما، گ-ه
مینیمال از ریزنوشت
در زندگی زخم هایی است که هر چقدر در طول عمر کار کنی و پول حاصله را به این زخم ها بزنی، باز هم خوب نمی شوند...
بچه هایی که بیست - بیست و پنج سال پیش تنها سرگرمیشون کانال یک و دو تلویزیون ایران بود شدن این؛ حالا این بچه هایی که الان فارسی وان نگاه می کنن چی می خوان بشن؟!!
از دفتر خاطرات یک سرباز.
به نظرم اگه به سرباز ها شام؛ سپوس بدن بخوردشون بهتر از اینه که تخم مرغ آبپز و سیب زمینی بدن. شبا هم که تو آسایشگاه پنجره ها بسته. ای خدا. چرا صبح نمیشه این درها رو باز کنن...
داریوش؛ دنیای این روزای من شده...
اونهایی که از نظر ما نمی فهمن؛ از نظر خودشون می فهمن؟!
طرح مبارزه با نوامیس مردم!
دیروز در تاکسی اتفاق افتاد:
مسافر ۱۰۰۰ تومنی می دهد.
راننده: پول خورد ندارین؟
مسافر: نه متاسفانه.
راننده: پس باشه.
مسافر: اینطوری که بد میشه.
راننده: بجاش پنج هزار بار صلوات بفرست!!
مسافر: نه آقا ممنون. بقیش باشه
واژه نامه
دهه "شصتی" ها : نسلی از نسل های این مملکت هستند که از اسمشان پیداست روزگار کدام انگشتش را به آن ها نشان داده است...
وقایع الاتفاقیه (گل کلم.آذرداد)
سر بی گناه بالای دار نمیره، تو همون خیابون می کشنش!
داشتم با دو تا از دوستان حکم بازی می کردم که یهو جو خنده اومد و به یه چیز بی مزه هر سه تاییمون پنج دقیقه تموم داشتیم از ته دل می خندیدیم. چه لذتی داشت. انقدر خندیدم که شامی که خورده بودم رو داشتم بالا میاوردم. خیلی وقت بود اینجوری به "هیچی" نخندیده بودم...