بعدش اصل خندمون این بود که هر سال برای مسابقات دهه ی فجر تو مدرسه یه تیم بدیم با یه اسم عجیب و غریب.
مثلا یه سال، فینال بین (تیم شیاطین سرخ) بود با (تیم شهید فهمیده)!
حالا فکر کن تموم در و دیوار مدرسه اعلامیه ی فینال رو می زدن!
همانا ما اُسکل بودیم و ملت را اُسکل گیر می آوردیم!
کد خدا کارت درسته من پیوندت کردم به اسم خودت
باشد که جبران کنی!!!!
همه ی انسان ها مثلی شما فکر می کرده اند... اینکه دیگران چه کار کرده اند ما هم همان کار را بکنیم... آری آقای نویسنده... باید تغییر ایجاد کرد! وگر نه تا ۱۰۰ سالی دیگر هم شما مینیمال بنویسی... باز هم رئیس جمهورمان محمود و رهبرمان علی گداست....!
یکی از کارای منم تو دوره راهنمایی این بود که سوالات رو از اتاق تکثیر کش میرفتم. البته از اون جایی که من مورد اعتماد مدیر بودم و فقط من اجازه ورود به اون اتاق رو داشتم این وظیفه قبیح بهم واگذار شده بود . حالا که فکرش رو میکنم خیلی استرس زا بود ....
آی گفتی
ما هم سوم راهنمایی که بودیم اسم تیممون رو گذاشته بودیم دخانیات
فینال:
ستارگان مرکز(سنتر استارز)----دخانیات
سلام
چندتا از پستاتو دزدیدم
بای !
دم معرفتت گرم که منبعشو ذکر کردی!