کل سال تو فکر این چند هزار تومنی که پارسال تو جیب کافشنم گذاشته بودم که سال دیگه وقتی لباسای زمستونیمو در میارم یهو پیدا کنم و خوشحال شم(!) بودم!
پ.ن: حتی چند بار هم که به پیسی خوردم می خواستم برم پولو از توش بگیرم!
لحظه را دریاب قبل از اینکه "آخرین بار" فرا برسد...
آقا دیروز یه کفش خریدم. کلی هم پولشو دادم. امروز هر کی پام میبینه میگه این کفش ورزشی هارو چقدر گرفتی؟! بابا والله بلّا کفش ورزشی نیت! بعضی ها چقدر بی بصیرتن واقعا!
همه جای دنیا آسمان یکرنگه ...
بجز تهران...
از فرط آلودگی سیاه است کلا!
پ.ن:قبلا اینو گذاشته بودم تو وبلاگ ولی الان دوباره می طلبید.
ورزش خیلی خوبه. من ورزش را دوست می دارم. ورزش برای سلامتی جسم و جان مفید است. ولی متاسفانه با این همه اطلاعات در مورد ورزش زیاد اهلش نیستم. پر واضحه که دلیل اصلیش گشادی مفرطه. ولی خب، نت هم بی تقصیر نیست.
جدیدا دوست دارم شبا برم بدوم ولی حتما باید یه پایه پیدا بشه. تنهایی اصلا نمی چسبه به آدم. باید یه رفیق فاب همراه آدم باشه که آدم انرژی بگیره. البته یکی بسه. بیشتر باشن نمیشه. چند سال پیش همچین جمعی داشتیم. چهار نفری می رفتیم مثلا بدویم. شب اول فقط دویدیم. شب دوم تقریبا راه رفتیم. شب سوم کلا داشتیم تخمه می شکستیم. شب چهارم یه نخ سیگار هم به برناممون اضافه کردیم و در خلال سیگار و تخمه، سنگ می گرفتیم گربه ها رو دنبال می کردیم! به جان خودم نشونه گیریمون انقدر خوب شده بود! گربه از دستمون در نمی رفت!
هیچی دیگه. برناممون تا همینجا رسید تعطیل کردیم دویدن شبانمونو.
ولی الان احساس می کنم باید شبا بدوم. ولی لامصب هیچکدوم از بچه ها پایه نیستن. همه یا معتادن یا گشاد. هیچکدومشون مثل من در پی سلامت روح و روان نیستن که. از این مورد گذشته انگیزه ی اصلی من برای دویدن لباس ورزشیمه که واسه تولدم هدیه گرفتم که خیلی بهم میاد. خداییش خوش تیپ میشم! چند نفر بهم گفتن. ولی متاسفانه تا حالا ازش استفاده نکردم. حالا فقط می خوام یکی پیدا شه باهاش برم دو.
اگه از خوانندگان این وبلاگ کسی هست که بچه ی ساری باشه و خونش طرفای امیر باشه و اهل دویدن شبانه هست کامنت بزاره با هم بریم بدویم. خدا رو چه دیدی. شاید یه رفیق فاب از تو نت پیدا کردیم!
نمی دونم چقدر در مورد موسسه ی ویکی لیکس اطلاعات دارین ولی پیشنهاد می دم حتما اسناد منتشر شده این موسسه در مورد ایران رو بخونین. از اینجا
هم اکنون یک مگس هی رو سرم میشینه و هر چقدر پرش می دم میره یه دور میزنه باز میاد روی سرم میشینه.
یعنی انقدر آدم گهی بودم و خبر نداشتم!
موقع قدم زدن دو نفره تو خیابون، بازوهامون بخوره به هم بعد یکهو دور شم که آره مثلا اتفاقی بود!
بزرگی را گفتند اعتماد به نفس از که آموختی؟
گفت از شرکت کنندگان مسابقات کانال persia one !!
پ.ن: یعنی اگه میلیاردی بهم پول بدن حاضر نیستم داور مسابقه ی next persian star بشم!
چون می دونم هر روز باعث خودکشی چهار - پنج نفر می شم!
عجب صبری رامین زمانی و دوستانش دارند!