جملات مغرضانه ی یک عدد دیازپام

که اِهِن و تِلِپ اضافی دارد

جملات مغرضانه ی یک عدد دیازپام

که اِهِن و تِلِپ اضافی دارد

بازخوانی یک پرونده (4)

چه زندگی ملالت باری. نه سرگرمی ای، نه تفریحی، نه کاری. الان اینهمه ساله اینجا نشستم الکی من خدارو نگاه می کنم خدا منو. اینم از غذامون. صبح انگور، شب انار، صبح انگور، شب انار. اسهال گرفتم به خدا...


{اسرافیل در حال نوشتن خاطرات روزانه}

نظرات 7 + ارسال نظر
علیرضا 26 اردیبهشت 1390 ساعت 14:55 http://www.cry-laugh.blogfa.com

بابا کجای کاری؟!
یه باشگاه بدنسازی تقویت صدا زدن:دی بالاخره باید حنجره واسه بوق و سوت زدن قدرتی داشته باشن یا نه!
فک کن با تارهای صوتیش داره دمبل میزنه:))

سحرخانوم 27 اردیبهشت 1390 ساعت 10:20 http://gahname.blogfa.com

دیدن خدا و خوردن انار (به خاطر گرونیش) نصیب هرکسی نمیشه ها. قدر بدون.

مهدی 27 اردیبهشت 1390 ساعت 10:44 http://1thirsty.wordpress.com/

مگه تمرین بوق نمی‌کنه؟

ممم تعداد زیادی از پست هات رو خوندم ! جالب مینویسی ! اگر اشکالی نداره لینکت کردم !

نوا 6 خرداد 1390 ساعت 10:55 http://navayedeleman.persianblog.ir

جالب بود ;)

از خنده پهن شدم

سلمان 27 مرداد 1390 ساعت 00:29 http://salmanmohammadi.blogsky.com

این یکی انصافا خیلی بامزه بود. هنوز قیافه اسرافیل توی نظرمه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد