سلام دیازپام جان مدتی یکبار بهت سر می زنم و نمیخوام مثه این «جماعت گودری» ناسپاس باشم و فقط بخونمت و بدون نظر برم پی کارم! «گودر» با وبلاگ نویس های ما چه کرده؟! بعضیا خودشونو دیگه خدا می دونن و حتی حاضر نیستن یه سر به بقیه وبلاگ نویس ها بزنن. - - - - - - - - - - - - - - - - - - بعضیا یه مطلب مسخره می نویسن و چون شهرت دارن همه لایکشون می کنن و اونام احساس خدایی می کنن! - - - - - - - - - - - درضمن مطالبت عالین بعضی هاشون/.
سلام. اگه منظورت منم نه به خدا اینطور نیست. الان حتی وقت گودر گردی هم ندارم چه برسه به وبگردی. ولی اگه دوستی کامنت بزاره سعی می کنم حتما برم وبلاگشو ببینم. اگه مطلب کوتاه باشه بخونم و اگه نظر خاصی داشته باشم براش بزارم. راستش از نظرمن و خیلی ها دیگه اون زمان گذشته که طرف بیاد تو وبلاگت بگه چه قالب قشنگی داری و این چیزا. نظر گذاشتن مال وقتیه که واقعا نظری در مورد مطلب یا حرف گفتنی داشته باشم. من کاری به بقیه وبلاگ نویسا ندارم که شهرت دارن یا نه. من فقط وبلاگ هایی که دوست داشته باشم رو می خونم و مطالبی که خوشم بیاد رو لایک میزنم. در کل اینکه میام وبلاگت هرازگاهی و مطالبتو می خونم ولی خب کامنت نمیزارم.
تا وقتی که به آرزوهات به چشم آرزو نگاه می کنی از مرحله ی خیالبافی بالاتر نمی رن.. آرزوهات باید هدفت باشن.. اینجوری شاید دستت بهشون برسه
فکر می کنم تو کتاب سینوهه بود که خوندم (فرق آرزو داشتن و خواستن در این است که وقتی آرزو می کنی باید منتظر بمانی تا کسی آن را برایت انجام دهد ولی وقتی چیزی را می خواهی خودت باید تلاش کنی) مشکلم اینه که خیلی چیزها رو می خوام ولی تلاش نمی کنم.
سلام اون موقع که پُستو خوندم هنوز کسی چیزی نگفته بود بعد با خوندن این سه جمله که نوشتی یه جوری شدم صفحه کامنتا رو باز کردم که یه چیزی بگم ولی نمیدونستم چی هی دستام روو کیبرد حرکت کرد هی ندونستم چی تایپ کنم صفحه رو بستم. الان برگشتم ببینم بقیه چیا گفتن.
همه حس های بد بد نیستن
بعضی ازین حس های بد آدمی را بسوی آزادی هدایت می کند
چه خوشبختم من!به محض ارسال پست رسیدم!!!
خوشبختی یک ثانیه ای. خوشحال باش که تجربش می کنی!
بی آرزو که باشی رهاتری...
بی آرزو باش...
حسی بدی دارم
خیال آرزو کردن ندارد دلم.
اینجا آرزو داشتن هم یه جورایی گناهه !!!!!
کلا بهش فکر نکن هوایی میشی
سلام دیازپام جان
مدتی یکبار بهت سر می زنم و نمیخوام مثه این «جماعت گودری» ناسپاس باشم و فقط بخونمت و بدون نظر برم پی کارم!
«گودر» با وبلاگ نویس های ما چه کرده؟! بعضیا خودشونو دیگه خدا می دونن و حتی حاضر نیستن یه سر به بقیه وبلاگ نویس ها بزنن.
- - - - - - - - - - - - - - - - - -
بعضیا یه مطلب مسخره می نویسن و چون شهرت دارن همه لایکشون می کنن و اونام احساس خدایی می کنن!
- - - - - - - - - - -
درضمن مطالبت عالین بعضی هاشون/.
سلام. اگه منظورت منم نه به خدا اینطور نیست. الان حتی وقت گودر گردی هم ندارم چه برسه به وبگردی. ولی اگه دوستی کامنت بزاره سعی می کنم حتما برم وبلاگشو ببینم. اگه مطلب کوتاه باشه بخونم و اگه نظر خاصی داشته باشم براش بزارم.
راستش از نظرمن و خیلی ها دیگه اون زمان گذشته که طرف بیاد تو وبلاگت بگه چه قالب قشنگی داری و این چیزا. نظر گذاشتن مال وقتیه که واقعا نظری در مورد مطلب یا حرف گفتنی داشته باشم.
من کاری به بقیه وبلاگ نویسا ندارم که شهرت دارن یا نه. من فقط وبلاگ هایی که دوست داشته باشم رو می خونم و مطالبی که خوشم بیاد رو لایک میزنم.
در کل اینکه میام وبلاگت هرازگاهی و مطالبتو می خونم ولی خب کامنت نمیزارم.
تا وقتی که به آرزوهات به چشم آرزو نگاه می کنی از مرحله ی خیالبافی بالاتر نمی رن.. آرزوهات باید هدفت باشن.. اینجوری شاید دستت بهشون برسه
فکر می کنم تو کتاب سینوهه بود که خوندم (فرق آرزو داشتن و خواستن در این است که وقتی آرزو می کنی باید منتظر بمانی تا کسی آن را برایت انجام دهد ولی وقتی چیزی را می خواهی خودت باید تلاش کنی) مشکلم اینه که خیلی چیزها رو می خوام ولی تلاش نمی کنم.
سلام
اون موقع که پُستو خوندم هنوز کسی چیزی نگفته بود
بعد با خوندن این سه جمله که نوشتی یه جوری شدم
صفحه کامنتا رو باز کردم که یه چیزی بگم
ولی نمیدونستم چی
هی دستام روو کیبرد حرکت کرد هی ندونستم چی تایپ کنم
صفحه رو بستم.
الان برگشتم ببینم بقیه چیا گفتن.
دیدم...
ممنونم [گل]
من وقتی هم می خوام بخوابم باید به یک خیال فکر کنم تا خوابم ببره
البته خیال بد نکنید خیالهای من جنبه غیر اخلاقی نداره
نصف امید به زندگی بستگی به همون خیال های غیر اخلاقی داره!!