جملات مغرضانه ی یک عدد دیازپام

که اِهِن و تِلِپ اضافی دارد

جملات مغرضانه ی یک عدد دیازپام

که اِهِن و تِلِپ اضافی دارد

بازخوانی یک پرونده (5)

و ابراهیم گفت (چطور خدایی از جنس چوب می‌پرستید که شکسته می‌شود و نمی‌تواند از خود دفاع کند؟)

و مشرکان به فکر فرو رفتند و فردایش بتی از جنس فولاد ساختند. آقا، ابراهیم هرچی می‌نداختتش پایین، لگد می‌کرد، فحش می‌داد، مگه بته چیزیش می‌شد؟ هیچی دیگه ابراهیم بت‌پرست شد آخرش.

نظرات 9 + ارسال نظر
باران 15 آبان 1392 ساعت 14:53

ای دیازپام!!!!!!!!!!!!!!شوخی شوخی با ابراهیم خلیل الله هم شوخی؟!؟!؟! بدان و اگاه باش ک عذابی سخت در انتظار توست.........

شوخی چیه آقا! اینطور بوده! نبود؟!

باران 15 آبان 1392 ساعت 17:09

اول شدم رفت:d

اول ِ کجا؟!

نیوشا 16 آبان 1392 ساعت 16:33

:))))))

حسنا 16 آبان 1392 ساعت 22:15

و ابراهیم پتک آهنی محکمی آورد...

نمیشه آقا، فولاده، فولاد

*سایه* 17 آبان 1392 ساعت 01:12 http://missprismatic.blogfa.com/

بت ها شکستنی بودند و باورها ماندگار
و چه ساده دل بود ابراهیم ..

نیچه

قربون اون سیبیل نیچه!

D1e 17 آبان 1392 ساعت 14:15 http://faryadekhamush.blogsky.com

خیلی خوووب بود :))

bamdad 17 آبان 1392 ساعت 15:24 http://bamdad02.blogfa.com

:))
فیض بردیم ...

قابل نداشت

لیلیـــــــ 21 آبان 1392 ساعت 18:50

:)

باران 24 آبان 1392 ساعت 23:04

چرا گیج میزنی؟اولین کامنت منظورم بود دیگه بابا توام

اصلا حواسم نبود اولی هم تو بودی! فکر کردم یکی دیگه بود. دقیقا به نکته خوبی اشاره کردی. گیج میزنم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد