جملات مغرضانه ی یک عدد دیازپام

که اِهِن و تِلِپ اضافی دارد

جملات مغرضانه ی یک عدد دیازپام

که اِهِن و تِلِپ اضافی دارد

رنگ بپاچ به زندگیت...

وقتتو با آدمای بیخود تلف نکن. فیلم ببین. کتاب بخون. فرانسه یاد بگیر. وقتتو با آدمای بی مایه نگذرون. یه هنری شروع کن. ویلن یاد بگیر. استعدادتو کشف کن. فقط، لطفا، هیچکسو بیشتر از خودت دوست نداشته باش.

یه کسایی اشتباهی میان تو زندگی آدم که ارزششو ندارن، خودتو حرومشون نکن.


ذهن مازوخیست

البته مال قدیما بود

یه روز یکی از دوستان که هم منو تو نت میشناخت هم تو واقعیت بهم گف میخوام یه وبلاگ بزنم مثل تو فقط توش چرت و پرت بنویسم.

من که اصلا هم ناراحت نشدم!


پ.ن: من تو این وبلاگ چرت و پرت مینویسم؟ چرت و پرت مینویسم؟ مینویسم؟! (آیکون جیگر)



ذهن مازوخیست

خراش روی اعتماد قابل ترمیم نیست...

متن ندارد. فقط عنوان، و پایان ماجرا...


پ.ن: برای مخاطب خاصی که دیگه خاص نیست... اشکالی نداره. لیاقت منو نداشت. من خوبم :)



پ.ن: با اینا بدجور ارتباط برقرار کردم. می فهممشون.   1   &   2  (لینک ها عوض شدند)


ذهن مازوخیست


بوسه هایی با طعم چایی

هر جفت لیوان چایی که یخ شده، یه دنیا حرف از دلیل یخ شدنش داره. میشه از روی هرکدومشون یه کتاب، یه فیلم عاشقونه ساخت...

برای جفت لیوانای چایی، ارزش قائل بشیم.

از اون قسمتهاییه که تحت سیطره هیچ نیرویی در نمیاد

حالا شاید بی ادبی باشه ولی به هر حال سوال پیش اومده دیگه. اینایی که مدیتیشن و یوگا و اینا کار میکنن تا بر اجزای بدنشون مسلط باشن و از این حرفا، رو خایشون هم میتونن تسلط نسبی پیدا کنن؟ یعنی میتونن تیکونش بدن یا کجو وجش کنن؟!

هر کی تونست بیاد بهم یاد بده!