جملات مغرضانه ی یک عدد دیازپام

که اِهِن و تِلِپ اضافی دارد

جملات مغرضانه ی یک عدد دیازپام

که اِهِن و تِلِپ اضافی دارد

+

یه وقت‌هایی بی دلیل یهو یه حسای خوب میاد سراغ آدم. احساس رضایت، عشق، انرژی، شادی. اونقدر که آدم دوست داره دنیا رو بغل کنه. و تصمیم بگیره آدم بهتری باشه. با همه مهربون باشه. همون وقتائه که دنبال یه فرصته، که خوشبختیو احساس کنه. و راضی باشه از اینکه به دنیا اومده. الان احساس می‌کنم همه رو دوست دارم. همه... بدون هیچ چشم‌داشتی :)

نظرات 12 + ارسال نظر
باران 16 فروردین 1393 ساعت 15:48

من یه بدبخت خابگاهیم وگرنه تاتردوس داشتم میومدم

حالا چرا بدبخت؟!! یه نشونی از خودت بزار اینجا. من دو روز هستم تهران

شاپری 16 فروردین 1393 ساعت 23:35

این حسای بی دلیل وقتی بی دلیل میرن آدمو پرت میکنن ته خودت

وقتی بی دلیل میان، سعی کن خوشبختیو حس کنی، وقتی بی دلیل میرن، یه راهی برای سر کردن زندگی پیدا میشه

زری 17 فروردین 1393 ساعت 00:12

خوش به حالت،این حس های خوب و سرشار از خوشبختی واسه من در حد 1.2 ساعت دووم میارن! مخصوصا وقتی به شدت منتظر جواب کنکور ارشدت باشی که دیگه همش افسردگیه!
پ.ن : معذور از همراهی برای تئاتر،ما در مازندران محبوسیم..

منم منتظر جواب ارشدم ولی نه به این شدت. بندت کجای مازندرانه؟! انفرادی که نیستی؟!

مهلا 17 فروردین 1393 ساعت 01:13

باران خوابگاه کدوم دانشگاهی؟!
اکثر دانشگاها تا 10 خوابگاش اکی بود
به جز دانشگاه ما!
چقد مزخرفه خوابگاه واقن :| باده اون روزا افتادم

اینا خوابگاهشون تا ساعت 9 بازه. من میدونم!

لیلی 17 فروردین 1393 ساعت 19:11

تهران که ما در آن زندگی نکنیم خر است ...

تهرون؟ ... تهرون که میگن جای قشنگیه، اما آدماش ...

بادبادک باز 18 فروردین 1393 ساعت 01:00 http://kites-season.blogsky.com/

یک سالی هست که میخونمت
اما از اینو ریدر
به پیشنهاد یه دوست ...
#صرفا جهت حضور

تعریف نکنم دیگه از نوشته هات !
خودت میدونی خوب مینویسی :)

فدایت
قربان آن دوستت

بهار 18 فروردین 1393 ساعت 01:08

الان یعنی منم همینجور بی دلیل دوس داری دیگه؟؟!!!(((:

آره خب. چرا که نه.
الان حتی اون کساییه که بهم بدی کردن هم دوست دارم چه برسه به توئی که برام ارزش قائلی، می خونی منو. کامنت میزاری. عزیزی واسم خب

هما 18 فروردین 1393 ساعت 22:55 http://go224.blogfa.com

اون دوستمون گفت بدبخت خوابگاهیم؟ دقیقا به خوابگاه توهین کرد؟به خوابگاهیا توهین کرد؟ به بدبخت توهین کرد؟ به کی توهین کرد؟ها؟من متوجه نمیشم!

به توهین بدبخت کرد! شما که دیگه خوابگاهی نیستی چرا اینجور حرص و جوش میزنی؟!

مهرنوش 19 فروردین 1393 ساعت 15:45

به به به به .... من میام اما پوله بیلیتو کی میده؟

معلومه عشق تئاتر نیستی! همون نیای بهتره!

باران 19 فروردین 1393 ساعت 18:02

دقیقا بهمون خابگاهی ک خودت اسیرشی دیگه ،والللا

من که متوجه نشدم مخاطب کی بود!

donia 20 فروردین 1393 ساعت 12:03

زیاد جدی نگیر این جور احساس ها چن دقیقه بیشترنمیمونه یه نفس عمیق بکش همه چی درس میشه:))))))))))))))))))))

ممنون بابت قوت قلبت. همین شماها هستین که امید زنده بودن بهم میدین.

باران 20 فروردین 1393 ساعت 20:42

این حس خوب به خاطر وارد شدن من به زندگیته. بعله:D
راستی میبینیم که با دخترا قرار تئاتر و اینا میزاری:D

اووهه!! اینجور؟! من اطلاعیه عمومی دادم هر کی علاقه منده بیاد کجا گفتم حتما دختر باشه؟!! قرار تئاتر که خب اشکال نداره ولی منظورت از (اینا) چیه! به خدا فقط دیدن تئاتر بود!
قابل توجه دوستان که این باران، با بارانی که کامنت های بالایی رو گذاشت فرق میکنه. فکر نکنین یهویی انقدر صمیمی شدیم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد