دیشب بعد از مدتها فرصتی پیدا شد که فیلم ببینم. البته نه اینکه تو این "مدتها" فرصتی برای فیلم دیدن نداشته باشم، بهتره جملمو تصحیح کنم و بگم بعد از مدتها حسی پیدا شد که فیلم ببینم.
دفعات قبل که می خواستم فیلم ببینم، بیشتر حسش بود که آهنگ گوش بدم و مدام تو تلگرام پرسه بزنم. اما دیشب که تو هاردم دنبال یه فیلم میگشتم، برخوردم به پوشه فیلمهای دیوید لینچ. فیلمهای لینچ رو تقریبا 5-6 سال قبل برای یک دوست عزیزی دانلود کرده بودم که بهش برسونم. فیلمها رو بهش رسونده بودم ولی خودم ندیده بودمش و این پوشه گوشه هاردم بود فقط. شاید به خاطر اینکه از سبک فیلمهای لینچ خوشم نمیومد. (آخ گفتم یک دوست قدیمی، فردا یادم باشه بهش یه پیامی بدم)
فیلمی که دیشب انتخاب کردم Eraserhead (کله پاک کن) مال سال 1977 بود. بی اغراق از یک ساعت و نیم فیلم حتی یک سکانس، حتی یک نماد، حتی مفهوم کوچکترین نشونهای رو هم نفهمیدم! هیچی! در مجموع حدود 2 دقیقه دیالوگ داشت. هیچ هیچ هیچ نفهمیدم! اصلا نفهمیدم موضوع و مفهوم چی بود، هیچ برداشتی از فیلم نداشتم!
من معمولا نشانهها و ایهامهای فیلمها رو تشخیص میدم ولی خب از این فیلم هیچی نفهمیدم. فقط اگه بخوام حدس بزنم میگم فیلمی در مذمت شهوتگرایی عصر مدرن بود.
معمولا عادت دارم بعد از دیدن فیلمها، نقدهای فیلم رو میخونم. کشف رموز فیلم که موقع دیدن فیلم ازش غافل شدم برام خیلی جذابه. وقتی نقد این فیلم رو خوندم تازه متوجه شدم چقدر چقدر چقدر فیلم پر محتوایی بود. عالی. اصلا یک چیز متعالی. وقتی سکانسها رو با جزئیات شرح میدن متوجه عمق مفهوم فیلم میشی. اونوقت بود که دوست داشتم برم دیوید لینچ رو بغل کنم، ببوسمش بگم عجب چیزی ساختی. واقعا درست گفتی. حرف دلمو زدی. و البته افسوس بخورم بخاطر اینکه چیزی که اون 40 سال پیش از نسل ما پیشبینی کرده بود، چقدر به واقعیت نزدیک شده. چقدر ملموس. چقدر شبیه همون موجودات پلید و بیاحساس و بیرحم شدیم آدمای زمان ما... اگه دسترسی به فیلمش ندارین، نقدشو بخونین. خیلی خوبه ===» +
منم موافقم حتمن بعد از فیلم دیدن باید نقداشو خوند
منم گاهی که نقد فیلمارو میخونم بعدش به برداشتهای درست فیلم میرسم
:)
دقیقا, واقعا فهمیدن همه نکات یک فیلم خیلی دلچسبه
دوست عزیزی میگفت فیلم عشق های سگی ، فیلم خوبیست
آره, منم تعریف اون فیلم رو تو نقدها خوندم ولی هنوز ندیدم