ساعت از 2 گذشته و من در حالی که روبدوشامبر کالباسی رنگمو پوشیدم تو خونه ای که نمیشناسم کنار شومینه در حال سیگار کشیدنم
همه چیز در این خونه خوابه به غیر از من که بیدارِ بیدارم
هرچند که ممکنه صفت ناپسندی باشه ولی باید اقرار کنم دروغ گفتن و نقش بازی کردن رو به خوبی بلدم
و هیچوقت یادم نمیره اولین باری که دروغ گفتم چقدر ترسیدم. از اینکه چقدر کار آسونیه. نه احساس شرم نه گناه. فقط ترسیدم از این هیجان ناب موقتی
اره ولی وقتی سر دروغ اعتماد از بین میره چیز زیادی باقی نمیمونه
اون دیگه برمیگرده به هنر بازیگری. هیجانش به همینه
من دروغ و نقش بازی کردن بلد نیستم
ولی بسیار دوست دارم هیجان ناب رو تجربه کنم :)
________
چه روبدوشامبر خوش رنگی داری:))
اولش فقط سخته