جملات مغرضانه ی یک عدد دیازپام

که اِهِن و تِلِپ اضافی دارد

جملات مغرضانه ی یک عدد دیازپام

که اِهِن و تِلِپ اضافی دارد

تو دفترچه خاطراتم بنویس!

من دفتر خاطرات ندارم. یعنی همیشه دوست داشتم داشته باشم، حتی دفترشو هم انتخاب میکردم، ولی فقط دفتر بود و خبری از خاطرات نبود

الان هم فقط دو تا دفتر خاطرات دارم. یکی مال سال 88 اینا، یا شایدم یه کم قبل تر. یکی هم سال 93. اواخر 93 و تا اواسط 94.

فکر کنم دومی رو منهدم کردم چون به گمونم یک سری چیزای خجالت آور هم توش نوشته بودم. بگذریم.

یه دفترچه خاطرات دیگه ای هم دارم. این وبلاگ. الان تمام کامنت ها تا اول سال 95 رو خوندم. همه وبلاگایی که تو کامنتا بود رو باز کردم. اکثر وبلاگا تعطیل شده بودن و من ناراحت شدم.



الان لطفا هرکسی که این پست رو میخونه و از قبل میومده تو این وبلاگ، یه کامنت بذاره. هرچی! با یه آدرس یا ایمیل یا هرچی! میخوام ببینم چقدر بچه های قدیمی هنوز میان وبلاگ گردی!


 پ.ن1: 24 ساعت بعد و 7 کامنت از هفت عزیز ! بعضیا هم بدون هیچ اسم و آدرس که باعث گیج شدنم میشه!خیلی خوبه

نظرات 23 + ارسال نظر
فاطمه 21 دی 1396 ساعت 09:50 http://dastankhoneh.blogsky.com

من من من من :)
مرسی اومدین وبم :گل

جان جان جان

! 21 دی 1396 ساعت 09:51

!!

اینجا همون جاییه که آدم هنگ میکنه! آخه چرا اینجوری! خب اعلام کنید کی هستید بذار خوشحال بشم دیگه!

رامین 21 دی 1396 ساعت 10:04

من از خیلی سال پیش وبلاتگ رو توی ریدرم نگه داشتم. هنوزم چیزی می‌نویسی خوشحال می‌شم.

ریدر ریدر ریدر. کجایی عزیزم دقیقا کجایی! چقدر دلم برای محیط ساده اش تنگ شده. چه شبهایی باهاش بیدار میموندیم تا خود صبح!! فدای تو رامین جان

سمیه 21 دی 1396 ساعت 10:52 http://asranevesht.blogfa.com

من همیشه میام اینجا:) پست جدید داشته اونو میخونم نداشته باشیم گاهی آرشیو میخونم‌:) هنیشه هم کامنت میزارم بدونی خواننده داری:)
برای منم هیچ جا وبلاگ نمیشه .منم دفتر داشتم ولی گور به گورش کردم :)))

تو که عزیزی! تنها کسی که مرتب کامنت میذاره برام تویی و من چقدر دوستت دارم

محیا 21 دی 1396 ساعت 16:40

من هنوزم چاردیواری اینجا وارامششُ ترجیح میدم به شلوغیِ همه جا
هنوزم برام قشنگه
هنوزم حالم باهاش خوبه:)

چرا وبلاگ نداری که بیام و جبران کنم اینهمه محبتت رو

donia 21 دی 1396 ساعت 19:15

سلام
من همش میخونم وبلاگتونو
ولی چرا ازمرداد تا دی یه پست اخه؟

ای جااان
بعضی وقتا یه چیزایی میومد تو ذهنم که میخواستم بذارم تو وبلاگ ولی نمیدونم چرا نمیذاشتم. بعدشم فراموش میکردم

بهار 22 دی 1396 ساعت 23:22

:))

فاطمه 22 دی 1396 ساعت 23:22

:)))

از دست تو فاطمه

فاطمه 22 دی 1396 ساعت 23:23 http://dastankhoneh.blogsky.com

:))) چنتا بشن کامنتا خوشحال میشین؟بگین لطفا

تا همینجاشم خوشحالم

منم دیگه! 23 دی 1396 ساعت 01:01

سلام خوبی
منم میام گاهی ولی خب زندگی تغییر میکنه دیگه

ایییی خدااا! منم دیگه از اون عبارت هاییه که زنگ خونه هرکسی رو بزنی بگی در رو وا میکنن! ولی وقتی میگی (خب زندگی تغییر میکنه دیگه) دارم فکر میکنم همونی هستی که بیشتر از همه به این وبلاگ آشنایی واز زمان تولدش بووودی؟!
مثل من آخر همه جمله هات 'دیگه' میاری هنوووز...

سعید 23 دی 1396 ساعت 09:57

من می خونم هنوز...

فدااااایت سعید جان

فاطمه 23 دی 1396 ساعت 16:38 http://dastankhoneh.blogsky.com

اممم .من یه دونفر دیگ م میشناسم میان این وب رو میخونن ..به نیابت اونها کامنت گذاشتم:))

هرکسی جاااای خودششش

مهناز 24 دی 1396 ساعت 09:35

کامنت

منم دیگه! 24 دی 1396 ساعت 12:33

نه من راستش یادم نیست از کی وبلاگتو میخوندم. خب دارم فک میکنم شاید کسای زیلدی زنگ خونرو بزننو بگن منم دیگه

وووو اینکه خاطره خوبی باهم داریم.و این خیلی ارزش داره

خاطره خوبی یا خاطرات خوبی؟! همچنان گیجم!

منم دیگه! 27 دی 1396 ساعت 00:55

خاطره خوب !در حد یروز شاید

در حد یه روز :تفکر شدید:
یه در حد دو روز داشتم، یکی هم در حد یه روز، یه چندتایی هم نصفه روز
بیشتر راهنمایی کن یه نشونی چیزی هم بذار خب

بهار 27 دی 1396 ساعت 15:09

خواهشا زین پس بیشتر باش دیازپام جان

چشم

نیما 29 دی 1396 ساعت 02:10

من هم فید وبلاگ شما رو اون موقعا گودر و الان یه اپ رو گوشی دنبال میکنم
اسم وبلاگتون ازون موقعا هنوز تو خاطرم مونده
همیشه باشید و سالم باشید

سلام. مرسی جانم. پیروز و خوشحال باشی

منم دیگه! 29 دی 1396 ساعت 19:21

کافه نادری

اوه مای گاد!

هما 1 بهمن 1396 ساعت 01:33

از چی برات بگم...

تو فقط بگووووو

سعید 1 بهمن 1396 ساعت 09:20 http://inoreader.com

سلام برای ریدر از این سایت استفاده کن inoreader.com عالیه

به به. مرسی . نمیدونستم

یک سیب 10 بهمن 1396 ساعت 14:37 http://aim.persianblog.ir

من قبلا نبودم، تازه باز برگشتم

فدای بازگشتنت. خوش اومدی سیب عزیز

شقایق 13 بهمن 1396 ساعت 16:56

من

بهار 17 اسفند 1396 ساعت 20:18

هر چند وقت یه بار سر میزنم. برای جسارت و صراحتت که قبلنا بیشتر بود ( انگار تو هم پیر شدی ) توی ذهنم موندی. خوش باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد