جملات مغرضانه ی یک عدد دیازپام

که اِهِن و تِلِپ اضافی دارد

جملات مغرضانه ی یک عدد دیازپام

که اِهِن و تِلِپ اضافی دارد

۹۴

من رسما اعلام می کنم حاضرم خیر کثیر را فدای شر قلیل کنم!


حاضرم جام جهانی اصلا برگزار نشه در عوض این پیام های بازرگانی که با حرکات ضایع به زور به فوتبالش ربط می دن هم ساخته نشه!!

۹۳

یه رفیق هم ندارم که واسه جام جهانی رفته باشه آفریقای جنوبی که بهش بگم واسم یکی از این موموزلاها بیاره برم بکنمش تو کون این گزارشگرای فوتبال!!

انقدر که اینا از این بوق شکایت کردن دروازه بانها از توپ فوتبال نکردن!!

۹۲

میگن بعضی ها عقلشون به چششونه...

ولی من دیدم کساییکه که دهنشونم به چششونه!


این کشف رو زمانی انجام دادم که دیدم کسی هنگام دیدن برنامه ی آشپزی گفت:

(هوووم؛ چه غذای خوشمزه ای!!)

۹۰

ای کاش مغز آدمی هم یک نرم افزار search داشت...

۸۹

و از مصادیق بارز یک دانشجوی نمونه این است که شب امتحان متوجه نمی شود جزوه اش یک سوم جزوه ی واقعی است!

۸۸

یعنی به نظرتون اینایی که کلیپ هاشون تو ایران بیوتی و ایران موزیک یا کانال های مزخرف دیگه از این دست پخش میشه، تو محلشون که دارن راه میرن، کلاس میزارن که ما خواننده ایم؟!

۸۷

لیپی جان،

مالدینی و دل پیرو و باجو رو هم میاوردی تو تیم که حس نوستالژیمان درست و حسابی برانگیخته شه دیگه!

باز ما راه می رفتیم علی دایی رو دنبال می کردیم!

۸۶

گشت نسبت:


- ها کن ببینم!

+هااااااااا

-  با اونی که بهش گفتی دوستت دارم چه نسبتی داری؟


از اسپایدرمرد

۸۵



خواستم که از این طریق به گوش سران فتنه برسانم که به این ننازید که در خط امام بوده‌اید، میزان حال فعلی اشخاص هست. چه بسا اگر خود امام هم زنده بود، از خط خودش خارج شده بود.

با تشکر از روزنامه وزین شما، گ-ه


مینیمال از ریزنوشت

۸۴

پیر شدیما!


تحقیقات نشان می‌دهد که چندین میلیون کودک طی سی سال گذشته، بزرگ شده‌اند.


از کدئین

۸۲

در زندگی زخم هایی است که هر چقدر در طول عمر کار کنی و پول حاصله را به این زخم ها بزنی، باز هم خوب نمی شوند...

۷۹

بچه هایی که بیست - بیست و پنج سال پیش تنها سرگرمیشون کانال یک و دو تلویزیون ایران بود شدن این؛ حالا این بچه هایی که الان فارسی وان نگاه می کنن چی می خوان بشن؟!!

۷۶

از دفتر خاطرات یک سرباز.


به نظرم اگه به سرباز ها شام؛ سپوس بدن بخوردشون بهتر از اینه که تخم مرغ آبپز و سیب زمینی بدن. شبا هم که تو آسایشگاه پنجره ها  بسته. ای خدا. چرا صبح نمیشه این درها رو باز کنن...

۷۵

داریوش؛ دنیای این روزای من شده...