مثل اسب بدو...

ایکاش آدم‌ها هم مثل سایت‌ها، وقتی می خواستی وارد زندگیشون بشی، یه تیک (مرا به خاطر بسپار) داشتن...

 

پ.ن1: تصمیم گرفتم تو سال جدید به کسایی که منتظرن یک دقیقه برم توالت صد بار زنگ بزنن، کال بک نکنم. کور بشن دوباره زنگ بزنن پدرسوخته‌ها. سنسور دارن انگار می‌فهمن کی رفتم آبخانه.


پ.ن2: آخرین روز سال و شهر کتاب. عروسک فرنگی (آلبا دسس پدس) – کافه زیر دریا (استفانو بنی) – دلتنگی (آلبرتو موراویا) – یک عالم با شما حرف دارم... (لوئیجی پیراندلو) – خوشبختی در ویترین (آلبرتو موراویا) – تنهایی اعداد اول (پائولو جوردانو). تم عید، نویسنده‌های ایتالیایی!


پ.ن3: امروز اتفاقی رادیو مازندران روشن بود، یهو دیدم یه مطلب از کتابم رو دارن اجرا می‌کنن. نه اسم منو اوردن نه اسم کتابمو. الان خوشحال بشم یا ناراحت؟!


پ.ن4: می‌خوام این عکسو نگه دارم، وقتی دارم می‌میرم بچه‌هامو صدا کنم بگم برین هرکدومتون یه چوب بیارین، بعد این عکسو نشونشون بدم بگم ببینین باباتون تو جوونیاش چقدر خوش‌تیپ بود؟! بعد بمیرم. بچه‌هام هم با چوبا هی بزنن تو سر خودشون +


پ.ن5: جزو کادر روابط عمومی یه موسسه خیریه شدم. یه جشنی اجرا کردیم برای کودکان کار. یک سری از برنامه‌ها به خاطر نگرفتن مجوز اجرا نشد. یه یادداشت نوشتم تو سایت های خبری که این بی‌خیری بعضی از مسئولین رو انعکاس بدم! +   اینم دعوتنامه این جشن که تو سایتها منتشر شده بود + هر کسی از دوستان اگه خواست به این موسسه هر نوع کمکی کنه خبر بده.


پ.ن6: و بهار می‌آید. سنگ نشونی هر سال. یه مرور به اتفاقای خوب و بد سالی که گذشت. یه نگاهی به تغییرات زندگی. چیزای اشتباه رو از زندگیتون بیرون کنین. همین ابتدای سال 93. توصیه من به شما...



ذهن مازوخیست