جلوی چشم این همه عکسهای مات رو سنگها که مستقیم تو چشات خیره شدن، نمیشه راحت بود.
- از وقتی اولین بار دیدمت دوستت داشتم، و دوستت دارم... (سکوت) + و دوستم خواهی داشت... - نمیدونم، من فقط از چیزهایی که مطمئنم حرف میزنم...
هیاهوی کلاغهای فضول تو یه غروب ابری که مدام سکوت آدمای دیروز رو به هم میزنن، و دلچسبی گرمی حرفایی که به زور از ته گلو بیرون میاد...
|