اقرار

ساعت از 2 گذشته و من در حالی که روبدوشامبر کالباسی رنگمو پوشیدم تو خونه ای که نمیشناسم کنار شومینه در حال سیگار کشیدنم
همه چیز در این خونه خوابه به غیر از من که بیدارِ بیدارم
هرچند که ممکنه صفت ناپسندی باشه ولی باید اقرار کنم دروغ گفتن و نقش بازی کردن رو به خوبی بلدم
و هیچوقت یادم نمیره اولین باری که دروغ گفتم چقدر ترسیدم. از اینکه چقدر کار آسونیه. نه احساس شرم نه گناه. فقط ترسیدم از این هیجان ناب موقتی