آخر برگم نوشتم:
(
می نمایم به برگه الصاقی/ یک دو بیت پیام اخلاقی!
شیخ اجل در لزوم رافت و ملاطفت با دانشجو و رعیت، در باب: "در سیرت پادشاهان و استادان" آورده:
دریاب کنون که نعمتت هست به دست / کین دولت و ملک می رود دست به دست
هم درین معنی لسان الغیب می فرماید:
امروز که بازارت پرجوش خریدار است / دریاب و بنه گنجی از مایه نیکویی
و در پایان چه بگویم که خوشتر ازین نتوان گفت:
یه خدا که جرعه ای ده تو به حافظ سحرخیز / که دعای صبحگاهی اثری کند شما را!
)
خیلی هم جدی آخرش امضا زدم.
پ.ن: استاد یه خانم میانسال فوق العاده جدیه که وقتی تو کلاس بچه ها تیکه هایی مینداختن که خدا رو هم میخندوند، هیچ عکس العملی نشون نمیداد.
پ.ن 2: یه بار تو کلاس یه بیت از سعدی خوند و به ما پیشنهاد کرد بیشتر گلستان سعدی بخونیم.
پ.ن: بیت اول را از شعر یکی از دوستانم گرفتم که البته کمی تغیرش دادم.
پ.ن 3: منتظرم ببینم نتیجه کارم چی بود!
دلم روشنه :))
اتصالی داری عزیز!
فیزیک امواج شما هم فک کنم یه چی تو مایههای میدانها و امواج ما مخابراتیا باشه. من ترم پیش یه ورقهی نسبتن خالی تحویل دادم یه یازدهِ ریز گرفتم. برا تو هم آرزوی موفقیت میکنم. خیلی درسِ بیخودی بود در کل...
آره فکر میکنم درسش همون باشه. ولی قطعا استادش همون نیست که بخواد به برگه خالی 11 بده!
میندازت تا ترم بعد بیشتر از وجود همچین دانشجوی با کمالاتی استفاده کنه :دی
خیلی شاسکولی :)
بذار بگم چی می شه. اگه استادت اصول و چارچوبی برای خودش داشته باشه نیمایوشیج هم باشی کار خودشو می کنه. اگه هم فراخور حالش نمره بده دوحالت پیش میاد یکی این که حالش معمولی یا خوب باشه احتمالا این شعر اثر مثبت میذاره. یکی دیگه اینکه شاکی باشه حالا یا با شوهر دعواش شده باشه یا ... این شعرت بیشتر عصبانیش می کنه و باید منتظر عواقبش باشی.
یه توصیه روانشناسانه دیگه: همین خانومی که می گی نمی شه طرفش رفت کافیه قلقش بیاد دستت مثل موم می شه برات. تجربیات ارزشمندیه از دستشون نده!
خب آخرش که داد 12:75 که مطمئنم همون نمرم بود.
اینجوری که تو میگی هم دیدم ولی این سنش بالا بوده. ازین خانم جوونا نبوده که تحت تاثیرقرار بگیره!