من تو زندگیم بارها شکست خوردم.
خوشبختانه کلی تجربه کسب کردم.
ولی بدبختانه هیچوقت تجربههام یادم نمیمونه!
پ.ن1: تهران گردی عالی بود! خیلی خوش گذشت. اینم گزارش تصویری!
پارک ایرانشهر. که چقدر دوسش داشتم. تمام چیزایی که عاشقشونم اونجا بود. سالن تئاتر و کلاغ. و یه آفتاب قشنگ و دوست داشتنی:-) +
یه کتابفروشی خیابونی حوالی پارک شهر. صاحبش میگفت از سال 54 داره فعالیت میکنه. کلی کتاب کمیاب قدیمی داشت. چند تا کتاب که دنبالش بودم پیدا کردم و خریدم. عالی بود. +
تمام چیزهایی که همرام بود! +
اینم ادای احترام به کلاغ های دوست داشتنی! +
و یک تشکر ویژه از دوستی که من را در این تهران گردی همراهی کرد
یه وقتهایی بی دلیل یهو یه حسای خوب میاد سراغ آدم. احساس رضایت، عشق، انرژی، شادی. اونقدر که آدم دوست داره دنیا رو بغل کنه. و تصمیم بگیره آدم بهتری باشه. با همه مهربون باشه. همون وقتائه که دنبال یه فرصته، که خوشبختیو احساس کنه. و راضی باشه از اینکه به دنیا اومده. الان احساس میکنم همه رو دوست دارم. همه... بدون هیچ چشمداشتی :)
همیشه یکی پیدا می شه چیزایی که دوس داری رو ورداره ببره...
پ.ن:این پیام از خانه اون پسره ارسال می شود. خوب است حالش!