آقا داستان چیه؟ تو ضمیر ناخودآگام چه خبره؟ چرا باید شب تولد یه نفری که 6-7 سال پیش با هم بودیم و 5-6 ساله همدیگه رو ندیدیم و 3-4 ساله که حتی مکالمه تلگرامی هم نداشتیم، خوابشو بیینم؟
بازم؟! اینهمه دختر اومدن تو زندگیم و رفتن ولی خواب هیچکدومشونو نمیبینم. ولی تو؟! چرا؟!!
"تو ماشینم سوار شده بودی. همون پراید سفیدی که اونموقع ها داشتم و تو خیلی دوسش داشتی. بوسیدیم همو. بعد دور زدم و رفتم به سمت بالایی. برف بود. خیلی. ولی تو ماشین گرم بود. من بودم و تو. چقدر خوب بود. میخندیدیم"
برام عجیبه این اتفاق. مینویسم اینجا بدون هیچ منظور و پیام خاصی، که اگه یه روز اومدی و خوندی، برای تو هم جالب باشه. این هم هست ==> +
جالبه که ناخودآگاه آدم همچین میکنه
عجیبه
برای من هم جالب بود ... :)
ضمیر ناخودآگاه چیز عجیبیه!
ف؟! کدوم ف؟! هموون ف؟؟؟؟
آره دیگه، همون ف
اگه همون ف تو تلگرام بهم پیام بده مطمئن شم!
این یعنی که هنوز فراموش نکردی !
خودم فراموش کردم به خدا! ضمیرم فراموش نکرده! از بس خره
منم یه دوست پسری داشتم، شبا خواب نامزد قبلیشو میدید بعدم میومد برا من تعریف میکرد. به دوست دخترت آدرس وبلاگتو نده.اینا رو بخونه غصه اش میگیره
خب اینکار اشتباهیه که میومد واسه تو تعریف میکرد. این وبلاگ شخصیه منه و فقط بعضی افراد از قبل منو میشناسن. مثل یه دفتر خاطراته که فقط به بعضیا میدم که بخوننش
بازم ازین ناخوداگاهها بنویس هنوز به خوندن دست نوشتهایی اینچینین نیاز مندیم
چشم