جملات مغرضانه ی یک عدد دیازپام

که اِهِن و تِلِپ اضافی دارد

جملات مغرضانه ی یک عدد دیازپام

که اِهِن و تِلِپ اضافی دارد

پس ما بچه بودیم چرا انقد خنگ بودیم

بیرون بودم خواهرزاده 6 سالم زنگ میزنه میگه دایی جون داری میای واسه خواهرزاده زشتت یه بستنی میخری؟!

یعنی پلتیکو حال میکنین جان من؟ قلب آدم رو به درد میاره!

کی میتونه در مقابل این درخواست مقاومت کنه؟! اگه آدم یزید هم باشه علاوه بر اینکه بستنی می خره، یک دلستر هم ضمیمه میکنه!

نظرات 39 + ارسال نظر
دختر سر به هوا 27 تیر 1392 ساعت 17:30

لامصب! اگه سیاست اینا رو ما داشتیم اون موقع ها که شیش سالمون بود واسمون هلی کوپتر هم میخریدن!!! بستنی که دیگه جای خود :|

کوتاه بیاه خانم. میگم بچه بالا شهر هستی میگی نه! آخه هیلی کوپتر میخواستی از داییت؟!
از بس سرت به هوا بوده بجز هلی کوپتر و بوئینگ و کفتر چیزی نمیبینی دیگه!

mehraboon 27 تیر 1392 ساعت 20:47

ajab khaharzadei!!!!!!!!!!!!!!!!!!!magar ink oon zabooneto band biare

اگه به شما این حرفو میزد فکر میکنم علاوه بر بستنی و دلستر، یه مغازه سوپر رو هم با وسایل داخلش میخریدی براش. از بس مهربونی!

مریم 28 تیر 1392 ساعت 00:42

خیلیی جالب بود!
منم یه دختر خاله دارم 4 سالشه ، گاهی یه حرفایی میزنه که میرم تو فکر که چطوری این حرف به ذهنش رسید...:)
راستی اوضاع مخابرات چطوره؟
پروژه انجام میدی؟

دقیقا. شاید گاهی جملات دانشمندانه ای که میگه رو اینجا نوشتم. بچه ها بلا شدن
مخابرات یه خورده حالش بد بود سِرُم وصل کردیم بهتر شده :)
نه تابستون واحد نگرفتم. میخواستم به طور کامل و جامع بزنم بر طبل بی عاری

D1e 28 تیر 1392 ساعت 01:18 http://faryadekhamush.blogsky.com

می تونه در آینده سیاستمدار قابلی بشه! به داییش رفته :D

ولی فکر کنم در آینده رقاص ماهری بشه!
داییش بنده خدا که زبون نداره حرف بزنه

هستی 28 تیر 1392 ساعت 01:37

اینجوری که نسل ها به سرعت پیش میرن بیست سال دیگه همینا تو وبلاگشون مینویسن پس چرا ما بچه بودیم انقدر خنگ بودیم؟

بچه های اونا دیگه میخوان چیکار کنن خدا میدونه

nafi3 28 تیر 1392 ساعت 17:00 http://www.machul-khan.blogfa.com/

بچه نیستن که! گودزیلان!!!

بچه گودزیلان! وگرنه جثشون که شبیه گودزیلاها نیست

خط خطی 28 تیر 1392 ساعت 20:15

حلال زاده به داییش میره

والله من هنوز هم خنگم

لیلی 28 تیر 1392 ساعت 22:47

پ قرار بود ما لینک شیم... کوووووووو :|

صبر کن برسم از راه

[ بدون نام ] 29 تیر 1392 ساعت 00:02

ای جانم لپشو بکشم من چه خواهر زاده ی شیرینی ای جان ای جان ضعف کردم

حتما لپشو میکشم برات ولی بگم از طرف کیه؟ اگه ندونه از طرف کیه مطمئنا تلافی لپ کشیدنو سر من درمیاره!

دل آرا 29 تیر 1392 ساعت 11:15 http://lost-or-love.blogfa.com/

خب وقتی بچه چشمشو باز میکنه ایکس باکس بازی میکنه همینجوریم میشه دیگه!
انتظار داری شومایی که با توپ جهل تیکه گل کوچیم بازی می کردین مثه اینا باشین؟!

البته ایشون ایکس باکس ندارن و فقط بازی purble place ویندوز سون بازی مورد علاقشونه. ولی بله حق با شماست کاملا.

asal 29 تیر 1392 ساعت 19:14

خواهر زاده من سفارش سر خوده. تا میرسم میگه چی داری؟ چی داری؟ بعد خودش کیفمو دمر میکنه. والا

بد بار اوردین بچه رو دیگه. نباید اجازه بدی همچین کاری کنه. به عنوان خاله باید یه چیزایی رو یادش بدی!!

دیلان 30 تیر 1392 ساعت 01:42 http://dilandau.blogfa.com

ما غرور داشتیم خب، اینا ندارن. ارزشهای زندگی رو ما میشناختیم، واس خاطر بستنی ع خوشگلی صرف نظر نمیکردیم

ای آقا یا خانوم! (دیلان الان مذکره یا مونث؟!) با همین غرور و ارزشهای زندگی خرمون میکردن دیگه!!

Ri ra 30 تیر 1392 ساعت 13:49 http://me-lone.blogfa.com

:))چه عزیزن این بچه ها!
البته بعضی وقتام رو اَصاب!دی:

وقتی بفهمه رو اعصاب منه دور و بر من نمیچرخه. میدونه چه برخوردی باهاش میشه!! حواسش هست!

mr man 30 تیر 1392 ساعت 16:55 http://mr-to.blogfa.com

دمش گرم
من بودم بستنی نمیخریدم میگفتم آخه تو که خوشگلی برای زشته می خرم

این بار جواب تورو میدم ببینم چی جواب میده و چطوری مجبورم میکنه براش حتما بخرم! کم نمیاره!

هونجا 31 تیر 1392 ساعت 01:40 http://solochica.blogfa.com

این پولتیک این نسل هرچی بگی کمه!!!
----

بلا هستن ناقلاها

سارا 31 تیر 1392 ساعت 15:23

زشت هم نشدیم مارو بخاطر خودمون بخوان .حالا الان چی شد بالاخره ؟میگیری واسم بستنی یا نه ؟باباااا جونم .

نمیدونم. اگه راست میگی یه عکس 3*4 بفرست ببینم راست میگی یا نه!

سارا 31 تیر 1392 ساعت 15:31

سر چهار راه پشت چراغ قرمز بودم که کودکی دوان دوان به سمتم آمد و گفت : چسب زخم نمیخواین ؟ارزون میفروشما...
لبخندی زدم و گفتم :
اگه تمام چسب زخمهایت را بخرم نه زخم های من خوب میشود نه زخم های تو ....
کودک نگاهم کرد و گفت :
دیوس پول نداری چرت و پرت فلسفی تحویلم نده
عوضی شغال میمون عنتر سگ

الاغ رو جا انداخت!!
واقعی بود یا مینیمال بود؟

سارا 31 تیر 1392 ساعت 16:15

سن تکلیف
- خیلی خوب می شد اگه سن تکلیف دخترا از ۲۰ سالگی بود ...
- اونموقع هیچوقت مکلف نمی شدن ... چون همیشه از ۱۹ میرن تو ۱۸ ...

:)

سارا 31 تیر 1392 ساعت 23:22

دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا،

دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…

این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!

باید آدمش پیدا شود!

باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!

سنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!

فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بِکشی‌اش…

شروع می‌کنی به خرج کردنشان!

توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی

توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند

توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد

در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد

برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟

بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی… به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها!

سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری…

اما بگذار به سن تو برسند!

بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند

غریب است دوست داشتن.

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛

به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.

تقصیر از ما نیست؛

تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند

دوستم داشته باش
دوستت خواهم داشت

*سایه* 1 مرداد 1392 ساعت 01:52 http://missprismatic.blogfa.com/

خنگ نبودیم کم توقع بودیم ..

گاهی کم توقعی هم نوعی خنگیه!

الهه 1 مرداد 1392 ساعت 18:09 http://parcgah.blogfa.com

اینو هم باید در نظر گرفت که خواهر زاده ها برا دائیاشون خیلی عزیزن!!!

ریا نشه منم کلی ازین کارا تا همین 5 سال پیش انجام دادم :دی

بعله واقعا عزیزن. مخصوصا برای من فقط همین یه دونه خواهرزاده دارم.

نیوشا 1 مرداد 1392 ساعت 22:33 http://www.hshakhsi.blogfa.com

این موجودات خیلی باسیاست و باهوشن!از هر فرصتی.به هر قیمتی برای سود بردن استفاده می کنن!
دیگه خوب شناختمشون!

اینجوری که تو گفتی کسی ندونه فکر میکنه داری در مورد چه شیادهایی صحبت میکنی! من عاشق همین سود بردناشون هستم!

نیوشا 2 مرداد 1392 ساعت 02:11

:))) واقعیته دیگه برادر من!در مورد اکثرشون صدق میکنه!

بله. ولی اینکه ما عقلمون کار نمیکرد دلیل نمیشه اونا هم بخوان سنت غلط مارو ادامه بدن!

نگار 3 مرداد 1392 ساعت 18:27 http://khaleh-sookseh.mihanblog.com/

:O
از ما بیشتر زبون دارن :O

من که غلط کنم انقدر زبون داشته باشم!

انقد دلمم یخواست هی بخونمت تموم نشی... ولی تموم شدی :(( همه اش رو خوندم :(
+اصن نمیخوام بگم قشنگ می نویسی و دوس دارم و این حرفااااا، ولی من اینجا و نوشته هاشو تموم حرفای پشت این پُستا رو دوسدارم... اصن میخواستم خاموشت باشم ولی خواستم اینو برات بنویسم:

+هرکه میخواهی باش
این پریود مشترک انسانهاست
تو نیز
- ساعتی
-لحظه ای
احساس خواهی کرد
که هیچکس دوستت ندارد
اگر آن روز، امروز است
و
آن ساعت، همین ساعت
و
آن لحظه، همین حالا
بدان من دوستت دارم
و از بیانش نمی هراسم
"امین ِ منصوری ِ عزیز"

سلام ورونیکای عزیز. خیلی ممنونم از لطفت. واقعا نمیدونم چی بگم در مقابل اظهار لطفت. و ممنون بابت شعری که برام نوشتی
*

اوخی!!
چه خواهرزاده ای !! دلم خواست
ما که هنوز خودمون خواهرزاده ایم!!

همه ما خواهرزاده هستیم خانم!

tina 6 مرداد 1392 ساعت 01:42 http://tinagl.blogfa.com

امروز یه بنده خدایی در خونمونو زد و گفت: ما داریم برای کسایی‌ که تو این محله هستند یه استخر

مجانی‌ میسازیم.ممنون میشیم اگر شما هم در حد توانتون یه کمک یا اهدایی به این پروژه بکنید...


منم یه لیوان آب بهش دادم:|

میشه بگین کدوم محله زندگی میکنین؟!

کمند 6 مرداد 1392 ساعت 14:02 http://bonbaast.blogfa.com

جوون خدا بده از این خواهرزاده ها

همیشه انقدر خوب نیستا! گاهی اوقات رو اعصابه!

zeinab 6 مرداد 1392 ساعت 19:01 http://z-purity.blogfa.com

سلام.
من 1 وب درست کردم اما خب زیاد خبری توش نیست چون تازه ساختمش.
دوس داشتم تو هم از وبم دیدن کنی.

میام

شیدا 7 مرداد 1392 ساعت 08:44

شیطون پیش اینا باید ادامه تحصیل بده بعداز ظهرا هم بره کلاس تقویتی

میخوام آموزشگاه کنکوری بزنم. مخصوص شیطون ها. کار و کاسبیه خوبیه.

لعیا 7 مرداد 1392 ساعت 10:22 http://rainbow1363.persianblog.ir

بودیم دیگه دیازپام عزیز... خنگ بودیم و اعتراف هم می کنیم...

شجاعتت قابل تقدیره.

لیلیـــــــ 7 مرداد 1392 ساعت 15:26

نیسی ؟ نیمیای ؟

هستم، فقط نمیام!

مهدیه 8 مرداد 1392 ساعت 16:08 http://mahdiye-24.blogfa.com

آخی جااااااانم بچه به این میگن.

ناوال 9 مرداد 1392 ساعت 20:17 http://oversoul.blogfa.com

میگم که...
از کجا متوجه شدی؟.. من که چیزی نگفته بودم بهت ! عجب :)

نت برزخی آقا خوب چیزیه.

ٍElena 10 مرداد 1392 ساعت 22:20 http://elen.blogsky.com

هاهاها دایی جان خواهر زاده از افعال معکوس استفاده کرد شما نگرفتی:دی

نمیدونم والله. بچگیام که خنگ بودم، بزرگ شدم چه انتظاری داری ازم؟

خدا این پینگولی ها را زیاد کند

البته برای دیگران. ما که همین یکی بسمونه

من 18ساله 31 مرداد 1392 ساعت 16:41 http://man18sale.blogfa.com/

سلام وب قشنگی داری خوشحال میشم سربزنی و تبادل لینک کنیم

سر میزنم ولی با تبادل لینک موافق نیستم

فرزانه 16 شهریور 1392 ساعت 11:57 http://www.ilovemyson.blogfa.com

سلام
جالب بود
واقعا چرا ماها اینقدر خنگ و ساده بودیم ؟؟؟
اگه من خنگ و ساده بودم ، چرا ای کیو پسرم 120 شده ؟؟؟

خب خدا رو شکر خنگ و ساده بودن از طریق ژنتیک منتقل نمیشه! از نگرانی درم اوردی!

فرزانه 26 شهریور 1392 ساعت 21:43 http://www.ilovemyson.blogfa.com

بله برادر نگران نباش
اما ما همون بچه های ساده الان پدر و مادر شدیم
بچه های باهوش می دونن و ما

خب البته طبیعیه که بچه ها باهوش تر بشن. اجداد ما هم میمون بودن دیگه بهرحال نسل بشر باید پیشرفت داشته باشه! ما هم نسبت به میمون ها باهوش تریم خب!! :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد