اونموقع که بچه بودم و سگا بازی می کردم، یه بازی بود به نام "شورش در شهر" که خیلی باهاش حال می کردم. حالا یادم نمیاد من جزو شورشی ها بودم که باید نیروهای امنیتی رو می کشتم یا جزو پلیس که باید شورشی ها رو می کشتم. فقط می دونستم من یک شخصیتی بودم که هر کی میومد جلوم رو باید لت و پار می کردم.
یادمه یک دکمه ای بود که ما بهش می گفتیم "کمک". کارش این بود که وقتی این دکمه رو می زدیم یهو از آسمون آتیش می ریخت و تموم دشمن های در صحنه رو پر پر می کرد. اینجوری بازی خیلی راحت می شد ولی مشکل اینجا بود که بیشتر از چند بار نمی شد از این سرویس استفاده کرد و بعد از چند بار، دیگه دکمه ی "کمک" اثر نداشت. اونوقت بود که باید بدون کمک بازی می کردیم...
چند وقتیه دارم فکر می کنم قضیه ی دنیای ما و خدای ما هم مثل همین بازی و همین کمکه. انقدر این پیامبرا و اماما هر موقع کم میاوردن این دکمه ی "کمک" رو زدن و خدا انقدر آتیش فرستاد و سیل راه انداخت و از این کارا کرد که دیگه انرژیش تموم شد و حالا یه گوشه نشسته و داره فقط تماشا می کنه.
حالا فقط ما موندیم و مشت هامون...
خسته شده
یک گوشه نشسته تا ببینه این آدما(!)
آدم میشن!
ولی امان از روزی که صبر وتحملش ته بکشه
چنان دکمه ی آتیشبارش رو راه میندازه .
به نظر من که میشه خدا بود و کاری نکرد...
فعلا که نشسته اون بالا داره زجر کشیدن ملتو می بینه واسه خودش حال می کنه و تخمه می شکونه!!
سلام دوست خوبم
مطلب جدیدتو خوندم، خیلی عالی بود. امیدوارم بیش تر بتونی وقت بزاری.
راستی امکانش هست لینک منو تو وبلاگت بزاری، اگه خواستی تبادل لینک کنی تا منم لینکتو تو سایتم بزارم بهم ایمیل بزن.
فروشگاه اینترنتی بیاتو
سایت www.bya2.ir
ایمیل info@bya2.ir
نکنه مامانش اتاری شو ورداشته برده تو انباری قایم کرده...!
خبری در این مورد ندارم!
نه !
خدا تو آتیش بازی نظیر نداره
فقط فعلن تو سپاه دشمن فعالیت میکنه !
شایدم ما جای این دکمه ی کمک رو گم کردیم ...
اینم امکانش هست...
:-؟؟
داره بهمون می خنده به گمونم!
یعنی هیچ سوژه ی دیگه ای پیدا نکرد که به حالا بیاد به ما بخنده؟
واقعیت اینه یه خدا و یه دنیا / روزی که دنیا رو ساخت مگه چند نفر تو دنیا بودن ، آدم و حوا و آیت الله جنتی
ولی حالا چی آیت الله جنتی با 6 میلیارد نفر آدم و حوا
فکر نمی کردم همشهری باشیم..کامنت خصوصی
والا این موجود دو پا یعنی خودمون یه کارایی میکنیم که فکر کنم خدا هم تو کار ما آدما میمونه ...
الان دلم می خواهد تیریپ علما را بر دارم و بگویم:
آن موقعی که شما دیگر کمک نداشتی آیا می توانستی بروی مرحله ی بعد یا نه؟
حالا چه طور؟
می رفتیم مرحله ی بعد. غولشم می کشتیم. الانم می تونیم.
بی ربط اینکه فک کنم سِگا بود! آتاری قدیمی بود خیلی.
موفق باشی
گمونم شما توجیه نیستی داداش من
خدا نماینده ولی فقیهه تو آسمونا
ایشون عجالتا دستور دادن دکمه کمک بی دکمه کمک...
خسته نه.
آسوده شده.
وقتی آسوده میشی مغرضانه لبخند زدن به طلب کمک دیگران و از دور براشون دست تکون دادن قشنگترین کار دنیاست.
و شاید درست ترین.
حداقل استعفا هم نمیده انقدر بهش دل خوش نکنیم