جملات مغرضانه ی یک عدد دیازپام

که اِهِن و تِلِپ اضافی دارد

جملات مغرضانه ی یک عدد دیازپام

که اِهِن و تِلِپ اضافی دارد

ایدئولوژی

اونموقع که بچه بودم و سگا بازی می کردم، یه بازی بود به نام "شورش در شهر" که خیلی باهاش حال می کردم. حالا یادم نمیاد من جزو شورشی ها بودم که باید نیروهای امنیتی رو می کشتم یا جزو پلیس که باید شورشی ها رو می کشتم. فقط می دونستم من یک شخصیتی بودم که هر کی میومد جلوم رو باید لت و پار می کردم.

یادمه یک دکمه ای بود که ما بهش می گفتیم "کمک". کارش این بود که وقتی این دکمه رو می زدیم یهو از آسمون آتیش می ریخت و تموم دشمن های در صحنه رو پر پر می کرد. اینجوری بازی خیلی راحت می شد ولی مشکل اینجا بود که بیشتر از چند بار نمی شد از این سرویس استفاده کرد و بعد از چند بار، دیگه دکمه ی "کمک" اثر نداشت. اونوقت بود که باید بدون کمک بازی می کردیم...

چند وقتیه دارم فکر می کنم قضیه ی دنیای ما و خدای ما هم مثل همین بازی و همین کمکه. انقدر این پیامبرا و اماما هر موقع کم میاوردن این دکمه ی "کمک" رو زدن و خدا انقدر آتیش فرستاد و سیل راه انداخت و از این کارا کرد که دیگه انرژیش تموم شد و حالا یه گوشه نشسته و داره فقط تماشا می کنه.

حالا فقط ما موندیم و مشت هامون...

نظرات 14 + ارسال نظر
خنکای پایان خاطرات 11 مرداد 1389 ساعت 13:44

خسته شده
یک گوشه نشسته تا ببینه این آدما(!)
آدم میشن!
ولی امان از روزی که صبر وتحملش ته بکشه
چنان دکمه ی آتیشبارش رو راه میندازه .

فریبا 11 مرداد 1389 ساعت 14:42

به نظر من که میشه خدا بود و کاری نکرد...
فعلا که نشسته اون بالا داره زجر کشیدن ملتو می بینه واسه خودش حال می کنه و تخمه می شکونه!!

mohammad 11 مرداد 1389 ساعت 14:42 http://www.bya2.ir

سلام دوست خوبم
مطلب جدیدتو خوندم، خیلی عالی بود. امیدوارم بیش تر بتونی وقت بزاری.
راستی امکانش هست لینک منو تو وبلاگت بزاری، اگه خواستی تبادل لینک کنی تا منم لینکتو تو سایتم بزارم بهم ایمیل بزن.
فروشگاه اینترنتی بیاتو
سایت www.bya2.ir
ایمیل info@bya2.ir

بهداد 11 مرداد 1389 ساعت 16:59 http://behdaad.blogfa.com

نکنه مامانش اتاری شو ورداشته برده تو انباری قایم کرده...!

خبری در این مورد ندارم!

چکاوک 11 مرداد 1389 ساعت 17:07 http://www.nardebunbipelle.blogfa.com

نه !
خدا تو آتیش بازی نظیر نداره
فقط فعلن تو سپاه دشمن فعالیت میکنه !

آزاده 11 مرداد 1389 ساعت 17:40 http://www.makhmase.blogfa.com

شایدم ما جای این دکمه ی کمک رو گم کردیم ...

اینم امکانش هست...

درنا 11 مرداد 1389 ساعت 19:01 http://www.firedtrees.blogfa.com

:-؟؟
داره بهمون می خنده به گمونم!

یعنی هیچ سوژه ی دیگه ای پیدا نکرد که به حالا بیاد به ما بخنده؟

حسام 11 مرداد 1389 ساعت 22:10 http://wWW.NOTEFALSE.BLOGFA.COM

واقعیت اینه یه خدا و یه دنیا / روزی که دنیا رو ساخت مگه چند نفر تو دنیا بودن ، آدم و حوا و آیت الله جنتی
ولی حالا چی آیت الله جنتی با 6 میلیارد نفر آدم و حوا

بلانش 11 مرداد 1389 ساعت 22:29 http://red-lip.blogfa.com

فکر نمی کردم همشهری باشیم..کامنت خصوصی

والا این موجود دو پا یعنی خودمون یه کارایی میکنیم که فکر کنم خدا هم تو کار ما آدما میمونه ...

الان دلم می خواهد تیریپ علما را بر دارم و بگویم:
آن موقعی که شما دیگر کمک نداشتی آیا می توانستی بروی مرحله ی بعد یا نه؟
حالا چه طور؟

می رفتیم مرحله ی بعد. غولشم می کشتیم. الانم می تونیم.

غرتی 17 مرداد 1389 ساعت 14:59

بی ربط اینکه فک کنم سِگا بود! آتاری قدیمی بود خیلی.
موفق باشی

سحر 19 مرداد 1389 ساعت 13:30 http://saharri.blogsky.com

گمونم شما توجیه نیستی داداش من
خدا نماینده ولی فقیهه تو آسمونا
ایشون عجالتا دستور دادن دکمه کمک بی دکمه کمک...

فریاد 4 فروردین 1392 ساعت 11:48 http://hh5.blogfa.com

خسته نه.
آسوده شده.
وقتی آسوده میشی مغرضانه لبخند زدن به طلب کمک دیگران و از دور براشون دست تکون دادن قشنگترین کار دنیاست.
و شاید درست ترین.

حداقل استعفا هم نمیده انقدر بهش دل خوش نکنیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد