یکی از اقوام از مکه اومده بود ولیمه می داد منم دعوت بودم. یه روحانی داشت سخنرانی می کرد. از هر چی می گفت و در مورد هر مسئله ای صحبت می کرد من یاد مینیمالهای مرتبط با اون موضوع از بچه های گودری میفتادم.
وقتی همه ی جمع با تمام قوا داشتن همه بصیرتشونو جمع می کردن که درس زندگی بگیرن، من مثل اسب داشتم می خندیدم! خیلی خوش گذشت کلا!
دمت گرم.خیلی قشنگ مینویسی.لینکت کردم
حالا به چی میخندیدی ؟ به حماقت بقیه یا به نکات طنز آمیز روحانی؟
چرا باید به حماقت بقیه بخندم؟ مگه خودم کم احمقم؟
به مینیمال هایی که یادم میومد می خندیدم.
chetori ina be zehnet mirese!?!! baad kheili bahoosh bashi ya shaadam azjaii jam mikoni be har hal harki ina be zehnesh reside baad kheili bahoosh bashe