برادر جدیدا خیلی مینیمال های بی مزه ای می نویسی یه کم تاب بده به مغزت بذار چیزهای واقعی و باحال و طنزگونه رو بیان کنی البته می دونم که مغزت تاب داره ها :D ولی بیشتر تابش بده
من انتظار آبی ترین روز ها را می کشم نباید در حسرت نبودن شهد شیرین زندگی ثانیه ها را به ساعت ها تبدیل کنم و بی ارزو خواب فرداها را ببینم . به اندازه همان ستاره هایی که شب های خلوتم را نظاره گر بودند می خواهمت و سحر گاهان همراه با طلوع خورشید از شوق تو بیدار می شوم و صدای عاشق ترین شقایق ها را از پنجره اتاقم می شنوم . نازنینم دوستت دارم.............! عاشقانه ترین روزها آرزوی من برای توست.تویی که لایق عاشق بودنی[بوسه]
برادر جدیدا خیلی مینیمال های بی مزه ای می نویسی
یه کم تاب بده به مغزت بذار چیزهای واقعی و باحال و طنزگونه رو بیان کنی
البته می دونم که مغزت تاب داره ها :D
ولی بیشتر تابش بده
نمیاد، نمیاد. هییییی هیی هییییییییییییییی. باور کن نمیاد
من انتظار آبی ترین روز ها را می کشم نباید در حسرت نبودن شهد شیرین زندگی ثانیه ها را به ساعت ها تبدیل کنم و بی ارزو خواب فرداها را ببینم . به اندازه همان ستاره هایی که شب های خلوتم را نظاره گر بودند می خواهمت و سحر گاهان همراه با طلوع خورشید از شوق تو بیدار می شوم و صدای عاشق ترین شقایق ها را از پنجره اتاقم می شنوم .
نازنینم دوستت دارم.............!
عاشقانه ترین روزها آرزوی من برای توست.تویی که لایق عاشق بودنی[بوسه]
راست باشه؟!!
در این مواقه مادربزرگه عزیز وارده داستان می شه و ما آماره تجدیدی ـا مادر و پدر عزیزُ می گیریم ، بعدم دیگه حله !
بعضی مادربزرگا درک میکنن. ولی فقط بعضیا!
نه من اینجوری نمی گم ، من خودم میدونم چه درسی ُ قراره بیفتم چن هفته قبله شروع امتحانا هی از اون استاده تو خونه بد میگم که مثلا هیچی بارش نی ُ اینا ...
خب این روش که به صورت غریزی تو همه هست.
آخه اگه شرف داشت که سخت نمی گرفت.میگرفت؟
الان شما نقش مسکن داری؟
من خودم هم درد کشیده همین زخمم.
:)))
خدا رحمت کنه دوران دانشجوئی رو
اما این جمله آب رو آتیشی بود که بعد از دیدن بورد دانشکده میتونستیم به زبون بیاریم